بوسه گوستاو کلیمت

سبک سمبولیسم – ارزیابی کامل مکتب سمبولیسم

سبک سمبولیسم مرزهای سنتی هنر را گسترش داد و جهان ذهنی و مفهومی را جایگزین بازنمایی مستقیم واقعیت کرد.

نگاه متفاوت سبک هنری سمبولیسم چه تاثیری بر تاریخ هنر گذاشت ؟

سبک سمبولیسم

سمبولیسم، به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین جنبش‌های هنری و ادبی قرن نوزدهم، در واکنش به جریان‌های رئالیسم و ناتورالیسم شکل گرفت، به دنبال کشف معناهای عمیق و پنهانی در پس ظاهر اشیا و پدیده‌ها بود.

ریشه‌های این جنبش را می‌توان در آرای فیلسوفانی مانند شوپنهاور و نیچه جست‌وجو کرد که بر اهمیت واقعیت‌های متافیزیکی و نیروی خلاقه تأکید داشتند.

سمبولیست‌ها با استفاده از نمادها، استعاره‌ها و تصاویر شاعرانه، دنیایی خلق کردند که در آن مرز میان حقیقت و افسانه محو می‌شود.

این سبک، ابتدا در ادبیات، به‌ویژه شعر فرانسه، و سپس در هنرهای تجسمی، موسیقی و نمایشنامه‌نویسی گسترش یافت و تأثیری پایدار بر مدرنیسم و جنبش‌های بعدی بر جای گذاشت.

مقاله حاضر به بررسی مفاهیم بنیادین سمبولیسم، تأثیرات فلسفی، ویژگی‌های هنری و نقش آن در شکل‌گیری جریان‌های هنری و ادبی قرن بیستم می‌پردازد.

مفهوم و تعریف سمبولیسم

سبک سمبولیسم به‌عنوان یک جنبش هنری و ادبی، در اواخر قرن نوزدهم شکل گرفت و به‌سرعت به یکی از جریان‌های پیشرو و تاثیرگذار در فرهنگ غرب تبدیل شد.

این جنبش از دل واکنش به مادی‌گرایی و طبیعت‌گرایی قرن نوزدهم زاده شد، زمانی که انسان تحت سلطه پیشرفت‌های علمی و صنعتی قرار گرفته بود.

واژه “سمبولیسم” از کلمه یونانی symbolon به معنای “نشانه” یا “نماد” گرفته شده است. در این سبک، نمادها و استعاره‌ها نقشی محوری ایفا می‌کنند و هدف اصلی آن‌ها بیان معنایی فراتر از ظاهر اشیا و پدیده‌هاست.

سمبولیسم به‌دنبال کشف آن بخش از حقیقت بود که در دنیای مادی قابل دسترس نیست. به اعتقاد پیروان این جنبش، زبان نمادین و استعاری تنها راه ممکن برای بیان این معناهای پنهان است.

این جنبش نه‌تنها در هنرهای تجسمی، بلکه در ادبیات، موسیقی و نمایش نیز راه یافت. سمبولیسم، از طریق به‌کارگیری تصاویر خیال‌انگیز و ذهنی، مرزی میان واقعیت و تخیل ایجاد کرد و جهان را از چشم‌اندازی شاعرانه و معنوی بازتاب داد.

در نهایت، سمبولیسم را می‌توان پلی میان جهان مرئی و نامرئی دانست، جایی که واقعیت‌های عینی تنها بخشی از حقیقت کلان و جامع را آشکار می‌کنند.

ریشه های فلسفی و فکری سمبولیسم

سمبولیسم به‌عنوان جنبشی که به بیان واقعیت‌های متافیزیکی و مفاهیم انتزاعی گرایش داشت، ریشه‌های عمیقی در فلسفه و تفکر غربی قرن نوزدهم دارد.

فیلسوفانی چون آرتور شوپنهاور، فردریش نیچه و امانوئل سویدنبرگ تأثیری ماندگار بر بنیان‌های این جنبش گذاشتند.

آرتور شوپنهاور با کتاب جهان همچون اراده و تصور، دیدگاهی ارائه داد که در آن واقعیت نه از طریق استدلال منطقی، بلکه از راه شهود و اراده قابل درک است.

او اعتقاد داشت که هنر می‌تواند پنجره‌ای به سوی شناخت عمیق‌تر جهان باشد، زیرا هنرمند می‌تواند از اراده فردی فراتر رود و به جوهره هستی نزدیک شود.

این ایده‌ها الهام‌بخش هنرمندان و نویسندگان سمبولیست شد تا به جای بازتاب صرف واقعیت‌های روزمره، مفاهیمی فراتر از ظاهر اشیا را جستجو کنند.

فردریش نیچه نیز با تأکید بر اراده خلاقه و اهمیت اسطوره‌ها، تفکری پویا به سمبولیسم وارد کرد.

نیچه با نظریه «مرگ خدا» و تأکید بر خلاقیت انسانی، فضایی فراهم کرد که در آن هنرمندان سمبولیست بتوانند افسانه‌ها و نمادهای کهن را بازآفرینی کنند و به‌عنوان ابزاری برای بیان تجربه‌های انسانی به کار برند.

امانوئل سویدنبرگ، با الهام از آموزه‌های عرفانی، بر تأثیر ارتباط میان جهان مادی و معنوی تأکید داشت. او بر این باور بود که اشیا و پدیده‌های طبیعی نمادهایی از مفاهیم معنوی هستند.

این تفکر، در دل جنبش سمبولیسم جای گرفت و به شکل‌گیری زبان استعاری و نمادین آن کمک کرد. ریشه‌های فکری سمبولیسم تنها به فلسفه محدود نمی‌شود.

گسترش علم روانشناسی در قرن نوزدهم، به‌ویژه مطالعات درباره ناخودآگاه، الهام‌بخش هنرمندانی شد که به دنبال کشف لایه‌های پنهان ذهن انسان بودند.

این تأثیرات باعث شد سمبولیسم به زبانی پیچیده و چندلایه تبدیل شود که هم‌زمان با احساس، شهود و تفکر انتزاعی ارتباط برقرار کند.

به این ترتیب، سمبولیسم نه‌تنها از فلسفه و عرفان، بلکه از روانشناسی و علوم انسانی نیز الهام گرفت و به یکی از پیچیده‌ترین و عمیق‌ترین جنبش‌های هنری و ادبی تبدیل شد.

پیدایش و گسترش سمبولیسم در ادبیات

سمبولیسم به‌عنوان یک جنبش ادبی، ابتدا در فرانسه پا گرفت و سپس به دیگر نقاط اروپا و جهان گسترش یافت.

این جنبش، بیش از هر چیز، واکنشی به محدودیت‌های رئالیسم و ناتورالیسم بود، زیرا این جریان‌ها را برای بیان عواطف، تخیل و معنای عمیق زندگی ناکافی می‌دانست.

در میان پیشگامان سمبولیسم در ادبیات، شارل بودلر جایگاهی ویژه دارد. مجموعه شعر گل‌های شر او، با به‌کارگیری تصاویر پیچیده، استعاره‌های چندلایه و تمرکز بر تجربه‌های عاطفی و معنوی، یکی از نخستین آثار مهم سمبولیستی به شمار می‌آید.

بودلر با بازتعریف زبان شعر، نه‌تنها شاعرانی مانند پل ورلن و آرتور رمبو را تحت تأثیر قرار داد، بلکه مسیر شعر مدرن را نیز تغییر داد. پل ورلن، از دیگر چهره‌های کلیدی این جنبش، در کتاب هنر شاعرانه، اصول سمبولیسم را تشریح کرد.

او بر موسیقی کلام، ابهام و کیفیت‌های مبهم و رؤیایی در شعر تأکید داشت. به‌زعم ورلن، شعر نباید صرفاً بازتابی از واقعیت باشد، بلکه باید بتواند حالتی از ذهن یا احساسی خاص را منتقل کند.

آرتور رمبو، با اشعار بی‌نظیری مانند فصل در دوزخ و اشراق‌ها، مرزهای زبان را به چالش کشید. رمبو معتقد بود که شاعر باید خود را به‌عنوان «بیننده» بازتعریف کند و از طریق تجربیات ذهنی و حتی گاه ناهشیار، به کشف حقیقت‌های جدید بپردازد.

فراتر از فرانسه، سمبولیسم در ادبیات روسیه، آلمان و انگلستان نیز تأثیر گذاشت. در روسیه، نویسندگانی مانند الکساندر بلوک و آندری بیِلی، با ترکیب مضامین عرفانی و نمادین، این سبک را به اوج رساندند.

در انگلستان، شاعرانی چون ویلیام باتلر ییتس، با ترکیب اسطوره‌ها و نمادهای شخصی، سمبولیسم را به‌عنوان ابزاری برای بیان معنای هستی به کار بردند.

سمبولیسم در ادبیات، با تمرکز بر زبان شاعرانه، تخیل و مفاهیم معنوی، انقلابی در فرم و محتوای ادبیات ایجاد کرد. این سبک، به‌جای پرداختن به وقایع خارجی، بر تجربیات درونی، ناخودآگاه و مفاهیم متافیزیکی تأکید داشت.

در نهایت، سمبولیسم به‌عنوان یک جریان ادبی، نه‌تنها راه را برای جنبش‌های بعدی مانند سوررئالیسم و اکسپرسیونیسم هموار کرد، بلکه تأثیری پایدار بر ادبیات مدرن برجای گذاشت.

سمبولیسم در هنر های تجسمی

سمبولیسم در هنرهای تجسمی، بازتابی عمیق از جستجوی معنوی و فلسفی بود که در ادبیات این جنبش آغاز شده بود. نقاشان و مجسمه‌سازان سمبولیست به‌جای تأکید بر بازنمایی دقیق و واقعی جهان، بر آنچه در پس ظاهر پنهان بود تمرکز کردند.

آثار آن‌ها، پر از نمادها، تمثیل‌ها و تصاویری بود که به معنایی فراتر از ظاهر خود اشاره می‌کردند. یکی از برجسته‌ترین چهره‌های سمبولیسم در نقاشی، گوستاو مورو بود.

او از اسطوره‌ها و افسانه‌های کهن الهام می‌گرفت و با استفاده از رنگ‌ها و جزئیات پیچیده، جهانی مرموز و خیال‌انگیز خلق می‌کرد. آثار او، مانند سالومه، اغلب به مفاهیم معنوی، اخلاقی و اسرارآمیز می‌پرداختند و بیننده را به تفکری عمیق‌تر وادار می‌کردند.

اودیلون ردون، دیگر نقاش برجسته سمبولیسم، به‌جای صحنه‌های اسطوره‌ای، به دنیای ناخودآگاه و رؤیاها علاقه داشت. او در آثار خود، همچون چشم غول یا مجموعه نقاشی‌های زغالی‌اش، تصاویری سورئال و رمزآلود خلق کرد که مرز میان واقعیت و تخیل را محو می‌کردند.

سمبولیسم در هنرهای تجسمی، همچنین در آثار ژان دلویل، فرناند خنوف و آرنولد بوکلین نیز به اوج رسید. این هنرمندان با استفاده از ترکیب‌بندی‌های نمادین، فیگوراتیو و رنگ‌های وهم‌آلود، فضایی پر از راز و جادو را به تصویر کشیدند.

آثارشان اغلب حاوی مضامینی چون مرگ، زندگی پس از مرگ، عشق و سرنوشت بود. علاوه بر نقاشی، سمبولیسم در مجسمه‌سازی نیز جایگاه خود را پیدا کرد.

آثار اوگوست رودن، مانند متفکر، با استفاده از فرم‌های پویا و نمادین، احساسات انسانی و معنای عمیق‌تری از وجود را منتقل کردند. ویژگی بارز هنر سمبولیسم، گرایش به سمت انتزاع و مفاهیم معنوی بود.

این هنر، از واقع‌گرایی صرف فاصله گرفت و بر تجسم حالت‌های ذهنی، رؤیاها و مفاهیم متافیزیکی تمرکز کرد.

سمبولیسم در موسیقی و نمایش نامه نویسی

سبک سمبولیسم نه‌تنها در ادبیات و هنرهای تجسمی، بلکه در موسیقی و نمایشنامه‌نویسی نیز تأثیری عمیق و ماندگار بر جای گذاشت. این جنبش با تأکید بر احساسات، تخیل و مفاهیم پنهان، زبان جدیدی برای بیان هنری در این دو حوزه ایجاد کرد.

سمبولیسم در موسیقی

موسیقی سمبولیستی به‌جای تأکید بر ساختارهای منطقی و فرم‌های سنتی، بر خلق فضایی احساسی و اسرارآمیز تمرکز داشت. کلود دبوسی، آهنگساز برجسته فرانسوی، یکی از شاخص‌ترین چهره‌های سمبولیسم در موسیقی است.

آثار او، مانند پیش‌درآمد بعدازظهر یک دیو، با الهام از شعر مشهور استفان مالارمه، تلاش می‌کند حس یک رؤیا یا تجربه معنوی را به شنونده منتقل کند.

دبوسی با بهره‌گیری از هارمونی‌های مبهم و ملودی‌های غیرمتعارف، موسیقی‌ای خلق کرد که بیش از آنکه به ذهن شنونده رجوع کند، قلب و احساس او را درگیر می‌کند.

سمبولیسم در موسیقی همچنین در آثار آهنگسازانی مانند موریس راول و الکساندر اسکریابین دیده می‌شود.

این هنرمندان با بهره‌گیری از فضاهای صوتی رازآلود و استفاده از نمادها و ایده‌های عرفانی، مرزهای موسیقی سنتی را گسترش دادند و زمینه‌ای برای ظهور جریان‌های مدرنیستی فراهم کردند.

سمبولیسم در نمایشنامه نویسی

در تئاتر، سمبولیسم در واکنش به طبیعت‌گرایی و واقع‌گرایی پدیدار شد که به بازنمایی دقیق و واقع‌گرایانه زندگی روزمره می‌پرداختند.

نمایشنامه‌نویسان سمبولیست معتقد بودند که تئاتر باید به‌جای بازنمایی عینی واقعیت، مفاهیم معنوی، اسطوره‌ای و روان‌شناختی را جستجو کند.

موریس مترلینک، نویسنده بلژیکی، از برجسته‌ترین چهره‌های سمبولیسم در تئاتر است. آثار او، مانند پرنده آبی و مونادرها، بر اساس مضامین فلسفی و مفاهیمی همچون سرنوشت، مرگ و معنای زندگی شکل گرفته‌اند.

مترلینک از دیالوگ‌های مینیمالیستی و فضاسازی‌های شاعرانه استفاده می‌کرد تا تماشاگر را به درون جهان شخصیت‌ها و مفاهیم نمادین اثر ببرد.

تئاتر سمبولیستی، برخلاف جریان‌های واقع‌گرایانه، بیشتر بر نورپردازی، صدا و طراحی صحنه‌های انتزاعی تأکید داشت تا بتواند فضایی رؤیایی و اسرارآمیز ایجاد کند. این ویژگی‌ها در آثار آلفرد ژاری و نمایشنامه‌های مفهومی او، مانند اوبو شاه، نیز به وضوح دیده می‌شود.

هنرمندان برجسته سمبولیسم

جنبش سمبولیسم، بستری برای بیان مفاهیم عمیق انسانی و معنوی از طریق هنر و ادبیات بود. هنرمندان این سبک، با رویکردی که بر نمادها، استعاره‌ها و اسرار دنیای درونی تأکید داشت، مرزهای بازنمایی واقع‌گرا را پشت سر گذاشتند.

در این فصل، به بررسی برخی از چهره‌های برجسته این جنبش می‌پردازیم و تأثیرات آن‌ها را بر هنر و ادبیات بررسی می‌کنیم.

گوستاو مورو (Gustave Moreau)

گوستاو مورو یکی از پیشگامان سمبولیسم در نقاشی بود. آثار او با الهام از اسطوره‌ها، ادیان و ادبیات کهن، فضایی رؤیایی و پر رمز و راز خلق می‌کرد.

مورو به‌جای تمرکز بر واقعیت بیرونی، مفاهیمی انتزاعی و معنوی را به نمایش می‌گذاشت. آثار معروف او مانند «سالومه» و «ادیپ و اسفینکس»، با جزئیات دقیق و رنگ‌های درخشان، به کاوش در مفاهیم عشق، مرگ و سرنوشت می‌پردازند.

اودیلون ردون (Odilon Redon)

اودیلون ردون یکی از مهم‌ترین چهره‌های سمبولیسم بود که آثارش به‌طور مستقیم از دنیای ناخودآگاه الهام می‌گرفت.

ردون با استفاده از رنگ‌های لطیف و فرم‌های انتزاعی، فضاهایی اسرارآمیز خلق کرد که میان رؤیا و کابوس در نوسان بودند.

او در آثارش، مفاهیمی چون مرگ، معنویت و زیبایی ناشناخته را با ترکیبی از واقعیت و خیال بیان می‌کرد. نقاشی‌هایی مانند «چشم بادکنک» یا مجموعه «نقاشی‌های سیاه»، جلوه‌ای منحصربه‌فرد از نمادگرایی را به نمایش می‌گذارند.

پل گوگن (Paul Gauguin)

پل گوگن، اگرچه بیشتر به‌عنوان نماینده پست‌امپرسیونیسم شناخته می‌شود، اما بسیاری از آثارش ارتباط نزدیکی با سمبولیسم دارند.

او در جستجوی معنای عمیق‌تر زندگی، به تاهیتی سفر کرد و در نقاشی‌هایش از اسطوره‌ها و نمادهای فرهنگ بومی بهره گرفت. اثر برجسته او «از کجا آمده‌ایم؟ چه هستیم؟ به کجا می‌رویم؟» نمونه‌ای از تلاش گوگن برای بیان مفاهیم فلسفی و معنوی از طریق هنر است.

گوستاو کلیمت (Gustav Klimt)

یکی از هنرمندان برجسته‌ای بود که آثارش تحت تأثیر سمبولیسم قرار  داشت. او در نقاشی‌هایش از نمادها و استعاره‌ها برای بیان مفاهیم عمیق انسانی، مانند عشق، مرگ، و معنویت استفاده می‌کرد.

سبک تزئینی و رنگ‌های درخشان، به‌ویژه طلای براق در آثارش، این نمادگرایی را تقویت می‌کرد. «بوسه» و «درخت زندگی» از مهم‌ترین آثار او هستند که نشان‌دهنده‌ این تأثیرات نمادگرایانه‌اند.

کلیمت به‌جای نمایش واقعیت‌های بیرونی، بیشتر به دنیای درونی و روان‌شناختی پرداخته و به‌وسیله نمادها به بازنمایی احساسات پیچیده انسانی پرداخت.

ویژگی های کلی سمبولیسم

یکی از هنرمندان برجسته‌ای بود که آثارش تحت تأثیر سمبولیسم قرار  داشت. او در نقاشی‌هایش از نمادها و استعاره‌ها برای بیان مفاهیم عمیق انسانی، مانند عشق، مرگ، و معنویت استفاده می‌کرد.

سبک تزئینی و رنگ‌های درخشان، به‌ویژه طلای براق در آثارش، این نمادگرایی را تقویت می‌کرد. «بوسه» و «درخت زندگی» از مهم‌ترین آثار او هستند که نشان‌دهنده‌ این تأثیرات نمادگرایانه‌اند.

کلیمت به‌جای نمایش واقعیت‌های بیرونی، بیشتر به دنیای درونی و روان‌شناختی پرداخته و به‌وسیله نمادها به بازنمایی احساسات پیچیده انسانی پرداخت.

تاثیر سمبولیسم بر هنر و ادبیات مدرن

سمبولیسم نه تنها به‌عنوان یک جنبش هنری و ادبی تأثیری عمیق بر دوران خود گذاشت، بلکه پلی شد برای عبور به مدرنیسم و ایجاد تحولات گسترده در هنر، ادبیات و فرهنگ قرن بیستم.

در این قسمت ، به بررسی تأثیرات این سبک بر جنبش‌های بعدی و نحوه تکامل ایده‌های سمبولیستی در دوران مدرن می‌پردازیم.

پیوند سمبولیسم و مدرنیسم

سمبولیسم در اوج خود، دروازه‌ای به مدرنیسم گشود. این جنبش، با کنار گذاشتن بازنمایی مستقیم و پرداختن به احساسات، ناخودآگاه و معنویت، الهام‌بخش جریان‌های مدرن مانند سوررئالیسم، اکسپرسیونیسم و حتی هنر انتزاعی شد.

در حقیقت، سمبولیسم راه را برای تجربیات هنری جدید باز کرد که مرزهای واقعیت را شکست و به کشف مفاهیمی انتزاعی‌تر پرداخت.

تاثیر بر ادبیات مدرن

در ادبیات، شاعران و نویسندگانی مانند ویلیام باتلر ییتس، تی. اس. الیوت و جیمز جویس از ایده‌های سمبولیستی بهره بردند.

آن‌ها با استفاده از زبان نمادین، ساختارهای غیرخطی و تصاویر چندمعنایی، آثاری خلق کردند که عمیقاً بر تجربه ذهنی و شخصی انسان تمرکز داشت.

اشعار ییتس، با ترکیب اسطوره‌های کهن و زبان شاعرانه، از دستاوردهای سمبولیسم به شمار می‌رود.

تاثیر بر هنر های تجسمی

در نقاشی، تأثیر سمبولیسم به‌وضوح در جنبش‌های سوررئالیسم و اکسپرسیونیسم دیده می‌شود. هنرمندانی مانند سالوادور دالی و پل کله، با استفاده از تصاویر نمادین و فضای رؤیایی، ایده‌های سمبولیستی را به سطحی تازه بردند.

همچنین، نقاشان اکسپرسیونیست آلمانی، مانند امیل نولده و واسیلی کاندینسکی، با بهره‌گیری از رنگ‌های احساسی و فرم‌های انتزاعی، ارتباط عمیقی با سمبولیسم برقرار کردند.

موسیقی و سمبولیسم

سمبولیسم در موسیقی نیز تأثیرگذار بود. آهنگسازانی چون کلود دبوسی، با خلق قطعاتی همچون پیش‌درآمد بعدازظهر یک دیو، موسیقی‌ای پدید آوردند که حس ابهام و رؤیا را تداعی می‌کرد.

موسیقی دبوسی به‌شدت از شعر استفان مالارمه و اصول سمبولیستی الهام گرفته بود و حس شاعرانه‌ای از فضاهای معنوی و خیالی را به شنونده القا می‌کرد.

میراث سمبولیسم

سمبولیسم با شکستن مرزهای هنر سنتی و گسترش دیدگاه‌ها درباره معنای هنر، تأثیری ماندگار بر هنر و ادبیات مدرن گذاشت.

این جنبش، با تأکید بر فردیت، تجربه ذهنی و معنای نهفته در ورای ظواهر، به هنرمندان و نویسندگان الهام داد تا به کاوش در جهان‌های تازه بپردازند.

در نهایت، سمبولیسم نه تنها یک جنبش هنری و ادبی، بلکه یک طرز فکر بود. رویکرد این سبک به زندگی و هنر، همچنان در آثار معاصر به چشم می‌خورد و یادآور قدرت نمادها در بیان پیچیدگی‌های انسانی است.

سخن پایانی

سبک سمبولیسم ، جنبشی با نگاه جدید به هنر و ادبیات بود. هنرمندان سمبولیست به‌جای نمایش واقعیت‌های بیرونی، به دنیای درونی انسان و نمادها پرداختند. این جنبش، با تأکید بر احساسات و ناخودآگاه، راه را برای هنر مدرن گشود.

نمادگرایی قلب سمبولیسم بود. هنرمندان با استفاده از نمادها و استعاره‌ها، مفاهیمی عمیق و پیچیده را بیان می‌کردند. این ویژگی در نقاشی، ادبیات و موسیقی مشهود بود. سمبولیسم از نمایش مستقیم واقعیت پرهیز می‌کرد و به‌جای آن، دنیای خیالی، رؤیایی و روان‌شناختی را به تصویر می‌کشید.

این سبک، همچنین به کاوش در احساسات و افکار انسان‌ها پرداخت. در هنرهای تجسمی، رنگ‌ها و فرم‌های انتزاعی و در ادبیات، زبان شاعرانه جایگزین جزئیات دقیق شد. سمبولیسم نه‌تنها بر هنرهای معاصر تأثیر گذاشت، بلکه پایه‌گذار جنبش‌های مدرن مانند سوررئالیسم و اکسپرسیونیسم بود.Symbolism art styleدر نهایت، سمبولیسم به ما یادآوری می‌کند که هنر، تنها بازنمایی دنیای بیرونی نیست. بلکه ابزاری است برای کاوش در دنیای درونی انسان. این سبک، همچنان در آثار هنری معاصر تأثیرگذار است و مفاهیم پیچیده انسانی را از دیدگاهی متفاوت ارائه می‌دهد.

یک پاسخ

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *